ای کاش انسانها همانقدر که از ارتفاع می ترسیدند،از پستی نیز هراس داشتند...

خسته

كارگر خسته سكه ای از جليقه كهنه اش درآورد تا صدقه دهد ناگهان جمله اى روى صندوق ديد و منصرف شد... "صدقه عمر را زياد ميكند".

برای خاتون دلشکسته

به همه ی آنان که حکمشان ،دریدن حرمت بود...

 

برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی...

نترس گردوی کوچک! که زود هنگام از درخت به زمینت کشاندند،

آنچه سیاه میشود روی تو نیست، دستهای خودشان است.

 

ماند...

از انقلاب ترافيكش ماند واز آزادي ميدانش،از استقلال هتل و از جمهوري خيابانش.

سالهاي سال همه چیز تغيير كردجز سانديس هايي كه رويش مي نويسند "ازاينجا باز كنيد" ولي مردم از آنجا باز ميكنند

حدس بزنین!

می تونین حدس بزنین معادل فارسی اصطلاحات زیر چی می شه؟!

  1. Greasy spoon!
  2. Lemon car!
  3. Run to the john!
  4. Wet blanket!
  5. Top banana!
  6. Giving the cold shoulder!
  7. Keep it under your hat!
  8. Don't eat me up!
  9. Let's leg it!
  10. He does't lift a finger!
  11. That's small potatoes!
  12. When hell freezes over
  13. I'm short-handed!
  14. What's cookin?
  15. Sly dog!

تونستین حدس بزنین؟! اینم معنی شون:

  1. رستوران درب و داغون و کثیف!
  2. ماشین قراضه!
  3. بدو دستشویی!
  4. ضد حال!
  5. رئیس اصلی!
  6. کم محلی کردن!
  7. بین خودمون باشه!
  8. نرو رو اعصابم!
  9. بیا پیاده بریم!
  10. دست به سیاه و سفید نمی زنه!
  11. مسئله ی مهمی نیست!
  12. وقت گل نی!
  13. دست تنهام!
  14. چه خبر؟
  15. پدر سوخته!

نام...

در ابتدای کتابی، نوشته ی دکتر نوال سعداوی، بانوی پزشک، داستان پرداز و نویسنده ی مبارز مصری،خواندم:

"تقدیم به زینب شکری، زن بزرگی که زیست و مُرد بی آنکه نام خویش را به من بدهد-مادرم."

 

یه روزی...

دوست دارم فک کنم که قراره اون روز همین سه شنبه باشه! اگه نشد، یه سه شنبه ی دیگه!

یه روز که مامان به رنده اعتماد کنه و هویجا رو خودش خرد نکنه، که خسته نشه تا از من بخواد بقیه شو خودم خرد کنم و ناخونام نارنجی شه، تا بعدش هی پاک کنم و با لج بازی نارنجی تر شه و مجبور شم لاک بزنم، و قبل از لاک هم واسه اینکه ناخونام خشک نباشن یه کم روغن بادوم بهشون بزنم و باقی شو بزنم پایین موهام، و اگه بازم چرب بود، یه کمم به ناخونای پام، بعدشم مامان پیش خودش فکر کنه چرا هر وقت سنجاقک هویج خرد می کنه انقدر به خودش می رسه!!

 راستی جا داره از سه شنبه معذرت بخوام که ترم سوم، دوشنبه ها زیر درخت توت دانشکده می نشستیم و هویج پوست کنده می خوردیم! (و بعدشم برگ مو های سم پاشی شده رو!) آخه همه ی دوستامو اون روز می دیدم.(نینگول، گیلاس، پیشول، نازی، نونوچ)

روزی که مکعب روبیک رو تو زمان کمی مرتب کنم و بابا نگه :"تقلب کردی! وقتی حواسم نبود قطعه هاشو سریع باز کردی بعد درست سر هم کردی!" و وقتی دوباره جلوی حواس جمعش درست می کنم باز نگه: "اوکی! ولی قبلی رو تقلب کردی"!!

 یه روز که زنبور، نه برای من، برای خودش "آن چند سال" آنتونین بارتوشک رو بخونه، که منم یواشکی بشنوم و ذوق مرگ شم! یا قطعه ی رسول یونان رو، و به جای "مارگریتا" یه اسم دیگه رو زمزمه کنه.

 روزی که جایگاه غرور آفرین و در عین حال مفلوک یه معلم رو تو آموزشگاه پشت دانشکده به چنگ بیارم!

یه سه شنبه ی رویایی، می تونه از هزار تا تفریح آخر هفته بهتر و بیشتر خاطر آدم رو ارضا کنه. کاش همین هفته باشه!

هیچ

نه تو

نه سکوت

نه شاخه ی فروردین

نه همهمه ی دور خاطره ی خواب زده.

نگاهم

چه بی رؤیا گذشته است!

جان حقیقت ها

گفت پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد.خود را در آب می دید و می رمید.او می پنداشت که از دیگری می رمد،نمی دانست که از خود می رمد.

همه اخلاق بد -از ظلم و کین و حسد و حرص و بی رحمی و کبر- چون در توست، نمی رنجی، چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.

اگر در برادر خود عیب می بینی، آن عیب در توست که در او می بینی.آن عیب را از خود جدا کن زیرا آنچه ازو می رنجی از خود می رنجی.

...............................................

فیه ما فیه، مولانا 

لبخند

لبخند سرد

و سرخ تابستان؛

برشی از هندوانه.

..........................

یلدا مبارک.